عشق
بوی گیسوی تو را نیمه شب آورد نسیم
تازه شد در دل من یاد رفیقان قدیم
خسته ام از این زندان که نامش زندگیست پس قشنگی های دنیا مال کیست ؟ باختم در عشق اما باختن تقدیر نیست ساختم با درد تنهایی مگر تقدیر چیست؟
میزنم کبریت بر تنهایی ام
تا بسوزد ریشه بی تابی ام
میروم تا هر چه غم پارو کنم
خانه ام را باز هم جارو کنم